بررسی پدیدهای به نام «دعانویسی» در حقوق ایران
این مقاله، بازتابی تلفیقی از مطالعات جامعهشناختی و روانشناختی درباره پدیده دعانویسی در ایران است. با تحلیل کیفی دادههای موجود و بازخوانی منابع منتخب، ساختارهای فردی و اجتماعیِ پیونددهنده میان بیمار، دعانویس و نظام پزشکی بررسی میشود. هدف ارائه تصویری جامع از انگیزهها، فرایندها، هنجارها و پیامدهای حقوقی-اخلاقیِ مراجعه به دعانویس است و مقایسهای نظاممند بین مؤلفههای پزشکی مدرن و دعانویسی انجام میپذیرد تا زمینهای برای راهبردهای سیاستگذاری و پژوهشهای آتی فراهم آید.
- مقدمه و ضرورت مطالعه
- پیشینه و تعریف مفهومی
- روششناسی پژوهش
- تحلیل جامعهشناختی پدیده
- دیدگاه روانشناختی
- ویژگیهای دعانویسان و شبکهها
- تعامل بیمار–دعانویس در برابر تعامل بیمار–پزشک
- مقایسه مولفهها (جدولی)
- پیامدهای حقوقی و اخلاقی
- پیشنهادات سیاستگذاری و عملیاتی
- جمعبندی و نتیجهگیری
مقدمه و ضرورت مطالعه
پدیده دعانویسی در ایران، بهعنوان یکی از شیوههای شفابخشی فرهنگی-اجتماعی، ریشههای تاریخی و گستره اجتماعی قابل توجهی دارد. در عین حال، این پدیده غالباً بهواسطه پیوند با باورهای ماورایی و خرافات کمتر در تحلیلهای آکادمیک مورد توجه قرار گرفته است.
ضرورت پژوهش حاضر از دو جنبه قابل تبیین است: از منظر اول، شناخت سازوکارهای اجتماعی و روانی گرایش به دعانویسی میتواند به طراحی مداخلات سلامت روان و ارتباطات سلامت منجر شود؛ و از منظر دوم، شناخت پیامدهای حقوقی و اخلاقی رفتارهای متکی بر دعا و خرافات برای سیاستگذاری سلامت و حقوق شهروندی ضروری است.
پیشینه و تعریف مفهومی
در منابع جامعهشناسی و روانشناسی، دعانویسی بهعنوان ترکیبی از عملِ تفسیر، تجویز و اجرای آیینهای گفتاری و نوشتاری برای رفع بلا یا بیماری تعریف میشود. این تعریف باید تفکیک شود از دعاهای فردی و آیینهای رسمی مذهبی؛ زیرا دعانویسی غالباً خدماتی تجاری یا نیمهرسمی است که نقش واسط میان باور و درمان را ایفا میکند.
مطالعات پیشین نشان میدهد که دعوت از دعانویس اغلب در موقعیتهایی افزایش مییابد که نارضایتی از نظام درمان رسمی، فقدان دسترسی به خدمات تخصصی، یا نیاز به تبیین معنایی برای رنج وجود دارد. همچنین نقش فرهنگ، سنت و شبکههای اجتماعی در تداوم این پدیده بسیار محوری است.
روششناسی پژوهش
برای نگارش این مقاله، رویکرد تلفیقی بین مطالعه کیفی جامعهشناختی و بازخوانی ادبیات روانشناختی استفاده شده است. دادهها شامل گزارشها و مقالات مرتبط، و تحلیلهای توصیفی درباره مصاحبهها و شواهد میدانی جمعبندیشدهاند تا تصویری جامع ارائه شود.
چارچوب تحلیلی بر اساس سه حوزه اصلی بنا شده است: (1) ساختارهای اجتماعی تولید و بازتولید دعانویسی، (2) مکانیزمهای روانی فردی که به گرایش منجر میشوند، و (3) تعاملات نهادی و پیامدهای حقوقی. این ساختار امکان مقایسه با مؤلفههای پزشکی مدرن را نیز فراهم میسازد.
تحلیل جامعهشناختی پدیده
از منظر جامعهشناختی، دعانویسی را میتوان بهعنوان یک فرایند اجتماعی-فرهنگی درک کرد که نقشهای مشخصی (دعانویس، مراجع، شبکههای توصیهکننده) و هنجارهای ویژه خود را دارد. این هنجارها جهت، مرزبندیها و انتظارات از کنش دعانویس را شکل میدهند.
یکی از ویژگیهای مهم، نحوه بازتولید فرهنگی است؛ یعنی چگونه تجربهها و موفقیتهای گزارششده میان شبکههای اجتماعی منتشر و باعث توصیه شفاهی میشوند. این بازتولید، پدیده را قابل مشاهده و پایدار میسازد.
تحلیل صفات فردی دعانویسان (بر اساس نمونههای تهران) نشان میدهد آنها غالباً ترکیبی از مهارتهای روایتسازی، تسلط بر نمادها و توانایی مدیریت انتظارات را دارند؛ مهارتهایی که از طریق یادگیری غیررسمی و ارثی منتقل میشود.
در سطح جامعه، فقدان دسترسی برابر به خدمات بهداشتی و همچنین نبود مکانیسمهای اعتمادسازی در نظام درمان رسمی، زمینهساز رشد تقاضا برای دعانویسی است. در نتیجه، پدیده را نمیتوان صرفاً به اعتقادات فردی تقلیل داد؛ بلکه آن را محصول ساختارهای نظام سلامت و نابرابری میتوان دانست.
تجربه معنایی و انتظار بهبود نقش محوری در جلب مراجعهکنندگان دارد؛ گاه خودِ فرایند درمانِ نمادین موجب کاهش احساس رنج میشود.
دیدگاه روانشناختی
از منظر روانشناختی، گرایش به دعانویسی به مجموعهای از عوامل فردی بازمیگردد: نیاز به معنا، گرایشهای فطری به متافیزیک، و فقدان اطلاعات یا دسترسی به خدمات روانشناختی. این عوامل در همتنیدگی با فشارهای اجتماعی و اقتصادی تشدید میشوند.
مکانیسمهای روانی مؤثر شامل تطابق شناختی (تعبیهٔ تجربهها در چارچوب باورهای موجود)، اثر توصیه اجتماعی، و تسکین وابسته به توجه هستند؛ حضور یک فرد شنوا و سخنور (دعانویس) خود میتواند حس کنترل و امید را افزایش دهد.
همچنین برآورده شدن انتظارات (Expectation fulfillment) از طریق نشانههای نمادین یا تغییرات جزئی در رفتار بیمار ممکن است سبب تقویت شناختی شود؛ بنابراین، حتی در غیاب اثرات بیولوژیک، اثرات روانی ملموسی رخ میدهد.
درک این سازوکارها برای طراحی مداخلات رواندرمانی و اطلاعرسانی عمومی مهم است؛ زیرا مقابله صرف با «خرافه» بدون ارائه گزینههای جایگزین و حمایت روانی، به کارآمدی اندکی منجر خواهد شد.
ویژگیهای دعانویسان و شبکهها
مطالعه نمونههای میدانی نشان میدهد دعانویسان طیفی از نقشها را برعهده دارند: از مشاوران معنوی تا ارائهدهندگان راهحلهای نمادین و گاه تجاری. ویژگیهای فردی مانند توان توصیف، اعتبار نمادین و شبکههای ارجاعی غالباً مهمتر از مهارتهای علمی است.
فرآیند کسب شناخت در میان دعانویسان معمولاً مبتنی بر آموزههای متنی، تجربههای انتقالی و بازآموزی در حلقههای محلی است؛ این فرایند رسمیت دانشگاهی ندارد اما از حیث عملکردی کارآمد توصیف شده است.
شبکههای اجتماعی و خویشاوندی نقش حیاتی در معرفی و تداوم فعالیت دعانویسان ایفا میکنند؛ توصیههای دهانبهدهان و داستانهای موفقیت بهعنوان منابع اصلی مشروعیت عمل میکنند.
تعامل بیمار–دعانویس در برابر تعامل بیمار–پزشک
تفاوتهای ساختاری میان تعامل با دعانویس و پزشک مدرن آشکار است: در روابط با دعانویس، تمرکز بر معنا، ارتباط شخصی عمیق، و گاهی توقع معجزه برجسته است؛ در مقابل، پزشکی مدرن مبتنی بر شواهد، فرایند تشخیصی استاندارد و درمانهای مبتنی بر پروتکل است.
این تفاوتها نه لزوماً نشاندهنده تقابل مطلق، بلکه بیانگر نیازهای متفاوت بیماران هستند؛ برخی بیماران همزمان از هردو مسیر بهره میگیرند و تعاملات ترکیبی شکل میگیرد.
درک این تمایزها برای طراحی مداخلات مؤثر ضروری است؛ ارائه خدمات سلامت باید علاوه بر درمان فیزیکی، به نیازهای معنایی و روانی بیماران نیز پاسخ دهد تا قدرت جذب دعانویسی کاهش یابد.
سیاستهای محدودکننده بدون ارائه راهکارهای جایگزین در حوزه سلامت روان و دسترسی، ممکن است منجر به افزایش آسیبهای پنهان شود.
مقایسه مولفهها
برای روشن شدن تفاوتها و شباهتها، در جدول زیر برخی مؤلفههای کلیدی پزشکی مدرن و دعانویسی چارچوببندی شدهاند.
| مولفه | پزشکی مدرن | دعانویسی |
|---|---|---|
| مرجع اعتبار | شواهد علمی و مرجعیت تخصصی | اعتبار نمادین، روایتهای محلی و تجربیات شخصی |
| نحوه تعامل | فرمال، استانداردشده و مبتنی بر روند تشخیصی | شخصی، زمانگیر و متمرکز بر روایت بیمار |
| هدف مراجعه | تشخیص و درمان بیولوژیک/بالینی | تخفیف رنج، بازتفسیر معنایی و حل مشکلات زندگی |
| پیامدهای اثربخشی | قابل اندازهگیری با شاخصهای بالینی | تأثیرات روانی-نمادین و گزارششده توسط مراجعهکننده |
| ریسکها | عوارض فارماکولوژیک یا خطای پزشکی | تاخیر در درمانهای ضروری، تشدید باورهای غیرعلمی |
| مکانیزم اعتماد | گواهی، مروری و مقررات حرفهای | شبکههای اجتماعی و داستانهای موفقیت |
پیامدهای حقوقی و اخلاقی
از منظر حقوقی، دخالت در درمان پزشکی توسط افراد غیرمتخصص و یا ارائه ادعاهای درمانی بدون پشتوانه میتواند پیامدهایی مانند مسئولیت مدنی و کیفری داشته باشد. حتی در مواردی که عمل دعانویسی نمادین باقی میماند، پیامدهای حقوقی مرتبط با کلاهبرداری یا ضربهزدن به سلامت عمومی قابل طرح است.
جنبههای اخلاقی نیز حائز اهمیت است؛ شامل احترام به خودمختاری بیمار، ضرورت اطلاعرسانی صادقانه و جلوگیری از استثمار بیماران آسیبپذیر. اخلاق حرفهای ایجاب میکند که نهادهای درمانی بهصورت فعال فضای اعتمادسازی را توسعه دهند.
قانونگذاری هوشمند باید میان محافظت از سلامت عمومی و احترام به آزادیهای مذهبی-فرهنگی تعادل برقرار کند؛ راهکارهای صرفاً قهری ممکن است اثر معکوس به همراه داشته باشد.
پیشنهادات سیاستگذاری و عملیاتی
سیاستگذاری مؤثر میتواند در چند محور متمرکز شود: (1) افزایش دسترسی به خدمات سلامت روان، (2) ارتقای سواد سلامت جامعه، (3) تدوین چارچوبهای قانونی برای جلوگیری از سوءاستفاده، و (4) تعامل سازنده با بازیگران فرهنگی بهجای سرکوب صرف.
برنامههای آموزشی برای کادر پزشکی باید شامل مهارتهای ارتباطی و درک معنایی رنج بیمار باشد تا سیستم رسمی بتواند نیازهای غیرزیستی بیماران را نیز پاسخ دهد و از انتقال تقاضا به سوژههای غیررسمی جلوگیری کند.
نظارت محلی و مشارکت جامعه مدنی در نظارت بر ادعاهای درمانی میتواند به شناسایی موارد پرخطر کمک کند؛ علاوه بر این، طراحی کمپینهای اطلاعرسانی مبتنی بر شواهد برای اصلاح باورهای اشتباه ضرورت دارد.
جمعبندی و نتیجهگیری
ترکیب تحلیل جامعهشناختی و روانشناختی نشان میدهد که دعانویسی پدیدهای چندبعدی است که هم علل ساختاری و هم دلایل فردی را در خود دارد. برخوردهای تقابلی ساده با پدیده عملاً ناکارآمد است؛ راهبردی تلفیقی مبتنی بر دسترسی به خدمات، آموزش و تنظیمگری منطقی مناسبتر است.
پژوهشهای آینده میتوانند با دادههای میدانی گستردهتر، نقش متغیرهای اقتصادی، جنسیتی و جغرافیایی را در گرایش به دعانویسی روشنتر سازند. همچنین اندازهگیری کمی پیامدهای روانی-اجتماعی مراجعان میتواند به سنجش اثربخشی نسبی مداخلات کمک کند.
در پایان، ساماندهی رابطه میان نظام سلامت رسمی و شبکههای غیررسمی بهگونهای که هم از آسیب جلوگیری کند و هم به نیازهای معنایی بیماران پاسخ دهد، کلید کاهش آسیبها و افزایش کیفیت زندگی جامعه است.
توصیه میشود مؤسسات پژوهشی و نهادهای سیاستگذار همکاری میانرشتهای گسترش دهند تا راهحلهای عملی مبتنی بر شواهد و حساسیت فرهنگی طراحی گردد.
این مقاله تلاش کرد تا با بازنویسی و تلفیق منابع موجود تصویری منسجم از پدیده ارائه دهد و مسیرهایی برای پژوهش و سیاستگذاری پیشنهاد نماید؛ امید است که این چارچوب به عنوان نقطه شروع برای اقدامات تحقیقاتی و اجرایی مورد استفاده قرار گیرد.
در حال
جستجو...
توئیتر
فیس بوک
لینکدین